"- تو برای مدت خیلی درازی رفته بودی
- من برای چه مدت رفته بودم؟ تو می دونی
- برای چهارسال
- چهار سال زمان درازیه؟
- برای یه پسر کوچک آره، نصفی از زندگیشه
- نیمی از زندگی یه پسر
- حالا یادم میاد
- چی رو؟
- که چرا اون زمین رو خریدم
- چرا؟
- خب مامان یه بار به من گفت، اونجا جاییه که اون و بابا برای اولین بار همدیگه رو دیدند
و عشق بازی کردند
- در پاریس تگزاس؟
- آره
- مامان اینو بهت گفت؟
- آره
- خب پس من فکر کردم که اونجا جاییه که من به وجود آمدم. منظورم منه. تراویس کلیو هندرسون. اسمی که اونها روم گذاشتن. من اونجا شروع شدم.
-پاریس تگزاس؟
- آره
- خب پس فکر می کنی نطفه تو اونجا بسته شده؟
- آره
- ممکنه حق با تو باشه. تراویس"
- من از کجا بدونم هانتر
- من فکر می کنم هنوز دوستش داره
- از کجا میدونی
- از نوع نگاه کردنش به اون
- منظورت زمانیه که داشت اون رو توی فیلم می دید
- آره ولی اون که خودش نبود
- منظورت چیه؟
- اون فقط تصویرش داخل یه فیلم بود، مدت ها پیش،
در کهکشانی دور. خیلی دور"
- تراویس!
- اگه چراغ اتاق رو خاموش کنی می تونی منو ببینی"
0 نظرات:
ارسال یک نظر